eshgholane
که طوفانی کنم از غم تمام شانه خود را پس از خاموشی چشمت بدم می آید از که در دنیا نمی بینم گل یکدانه خود را نهالستان سبزت را عجب پاییز طولانیست که عمر من نمی یابد در آن ریحانه خود را به هر در می زنم دل را خیالت را نمی بینم که شايد بشكنم يك شب سكوت خانه خود را چو ديدم شمع بالايت سحر را در نمي يابد ميان شعلــــه افكندم پــر پروانه خود را
نظرات شما عزیزان:
به دریا می زنم امشب دل توفانی خود را
Power By:
LoxBlog.Com |